سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















الله ابهی

وقتی اسم خانواده می آید آدم احساس همدلی،آرامش واطمینان به یادش می آید.خانواده یعنی کسانی که به آنها  پناه میبریم ودر کنارآنها احساس امنیت و آرامش میکنیم.

ولی ثریا چنین احساسی نسبت به خانواده اش ندارد زیرا در کنار آنها  احساس امنیت نمیکند وهمیشه مضطرب ونگران است ؛ چون اویک بهایی ، تازه مسلمان شده است که حتی جرأت ندارد  به همسرش این موضوع را بگوید،بخاطر اینکه دربین بهایی ها رسم است که هر اتفاقی در  خانواده شان رخ دهد به تشکیلات بهایی خبر دهند،پس اگر آنها متوجه شوند که مسلمان شده، او را طرد میکنند و دختر کوچکش سپیده را از او میگیرند وهرگز اجازه دیدن دخترش رابه اونمیدهند.

 واین معنای خانواده امن در دین جدید است.


نوشته شده در چهارشنبه 89/4/23ساعت 12:8 صبح توسط آشنای قریب نظرات ( ) | |

یکی از روزها ی گرم تابستون تو ایستگاه منتظر آمدن اتوبوس بودم اونقدر خسته بودم که می خواستم زودتربه خونه برسم،توی همین فکرا بودم که دیدم اتوبوس جلوم ایستاده وقتی سوار شدم اونقدرشلوغ بود که جا برای نشستن نبود،یکدفعه متوجه شدم کسی مرا صدا میکنه دیدم یکی ازدوستای قدیمیم که چندسالی ندیده بودمش باهم گرم صحبت شدیم که بین حرف زدن متوجه کتابی در دستش شدم بهش گفتم: ازکی تاحالاکتاب خون شدی؟حالا چی میخونی؟گفت:یه رمان قشنگه که تازه تمومش کردم گفتم:درباره چیه؟گفت:بخونی میفهمی...

وقتی رسیدم خونه این قضیه یادم رفت تااینکه درکیفمو بازکردم چشمم که افتاد به جلد ترسناک کتاب، باخودم گفتم از این کتاباست که حوصله خوندنشو ندارم بالاخره بخاطر اصرار رفیقم دلو زدم به دریا شروع کردم به خوندنش،اونقدر جذاب بود که شبو روزو،ازم گرفته بود،واقعا یکی ازبهترین کتابایی بود که تا حالا خونده بودم ،داستان درمورد پسری بهایی بود که تازه مسلمان شده بود وازسختیهای زندگیش میگفت:اینکه به دنبال حقیقت بود ولی اطرافیانش که همه بهایی بودندو با تشکیلات بهایی سرو سرّی داشتند نمیگذاشتندبه حقیقت برسه درهمون وقت عاشق دخترمسلمان شدکه میخواست با او ازدواج کنه وبه جواب همه سوألات بی پاسخش برسه ولی خانواده واطرافیانش به او اجازه ازدواج ندادندو اونقدر او را تحت فشا قرار دادند که مجبور شدبا دختری بهایی ازدواج کنه.

 باخواندن این رمان سوألات زیادی در مورد این دین جدید برایم ایجاد شد وهمچنین برایم قابل فهم نبود دینی که برای نجات بشر آمده چرا از رسیدن به حقیقت منع میکند در حالی که اصل تحری(آزادی)حقیقت رابیان میکند؟!

بنابراین تصمیم گرفتم در مورد این دین جدید مطالعه کنم وبا تاریخچه وعقایدشان آشنا شوم.
حالا که به جواب بسیاری ازسوألاتم رسیدم دوست دارم اطلاعاتم رادراختیار همه علاقه مندان قراردهم. 

ماهیت واقعی بهاییت


نوشته شده در یکشنبه 89/4/20ساعت 9:41 عصر توسط آشنای قریب نظرات ( ) | |

امسال چه جام جهانی عجیب وغیر منتظره ای داشتیم از یک طرف حذف شدن ایتالیا وفرانسه در اول جام و برزیل هم به دنبالش وبعد هم باخت مفتضحانه آلمان که تیم حریف را سوراخ سوراخ میکرد.همه آنها فینالیستهای قبلی جام جهانی بودند ومدعی بودند این دوره هم جام از آن آنهاست وقهرمان جهان میشوند،ازآن طرف فینالست شدن اسپانیاوهلند که تابه حال به این مرحله نرسیده بودند وهمچنین بالا آمدن تیمهای کشورهای آفریقایی وآمریکای جنوبی تا مراحل بالاتر که خودشان هم انتظار نداشتند به این مراحل برسند.

 حالا مَعنی این ضرب المثل که "در همیشه روی یک پاشنه نمیچرخه" رو میفهمم که همیشه کسانی که دارای قدرت ومقام هستن تاآخر ،قدرت تحت سلطه آنها نیست وضعیفها زیردست آنها نیستن مخصوصا کسانی که فکر میکنن همه کاره دنیا هستن وهیچ کس حق نداره به آنها بگه" بالای چشمتون ابروِ".اینها باید این سخن آموزنده رو آویزه گوششون کنن و بدونن که یه روزی جای اونها با ضعیفها عوض میشه ودنیادست ضعیفترها می افته ودیگه اینها نمیتونن حکمرانی کنن.پس نوکراشون هم حواسشون باشه چون اربابهاشون همیشه قدرتمند نیستن،مخصوصا نوکرهایی که هیچ چیز از خودشون ندارن حتی یک وطن درستوحسابی وخونشون هم یه خونه اجاره ای تو کشوری غصبیه،اینها بدونن که یه روزی صاحب خونه اصلی کشورشو پس میگیره وبالاخره اینها  آواره میشن اون وقت باز هم میتونن این آوازو که" همه جای زمین وطن ماست "بخونن...  


نوشته شده در یکشنبه 89/4/20ساعت 1:37 صبح توسط آشنای قریب نظرات ( ) | |

عجب زمونه ا ی شده      

              دل آقا خونی شده 

 زبعد دوری آقا                    

            شد این جهان پر ازبلا

 هرکسی از راه میرسه  

                یک ادعایی میکنه

 یکی میگه باب آقام

              بعدش میگه پیمبرم

 معجزه دارم به خدا

               رابطه دارم با خدا

  یاران بی نظیر دارم

          حروف حَیّ شیر دارم

 یکی میاد میگه خدام

            لم یلدم ،لم یولدم

 قبله خلق ،قبر مَنه

            امید شون نام منه

 عجب زمونه ای شده...


نوشته شده در سه شنبه 89/4/15ساعت 10:56 عصر توسط آشنای قریب نظرات ( ) | |

معبودا‍‍‍‍‍‍‍‍،

اگرتنهاترین تنهایان شوم  

باز هم خداهست

او جانشین 

 تمام نداشتنهای من است

 

 

 


نوشته شده در دوشنبه 89/4/14ساعت 3:21 عصر توسط آشنای قریب نظرات ( ) | |

<   <<   6   7   8      
Design By : Pichak